باز سالی بگذشت و دردی تکرار شد
جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ب.ظ
باز سالی بگذشت و دردی تکرار شد از کوچه ای باز صدای نـالـه بلند شد بشکست دستی که جسارت ها کرد سیلی به دردانه ی رسـول خـدا زد باز علی دارد تنها می شود بی پیمبر و زهـرا می شود آه این روزهـا چه دردی دارد علی همنشین بعد پیمبر بود زهرای علی علی دست به هر جا که می کشد به گوشش ناله ی فاطمه می رسد چاه هم طاقت اشک علی ندارد این چاه دگـر آبی بهمراه ندارد آبروی او بود بعد پیمبر زهــرا چه طعنه ها که نشنید علی اعلی
۹۶/۱۲/۰۴